Kondolenzbuch

Portrait von Majid Jalali

Majid Jalali

* 07.10.1967 † 29.03.2025

Verabschiedung: 11.04.2025

Uhrzeit: 14:30 Uhr

Ort: Feuerhalle Simmering, Raum 1

    Sollten Sie im Rahmen dieses Kondolenzbuchs persönliche Daten (z.B. Ihren Namen) angeben, sind diese im Kondolenzbuch für alle Besucher der Website sichtbar. Diese Daten werden in keiner Weise von uns für andere Zwecke (weiter-) verarbeitet. Diese Daten werden gemäß Art 6 Abs 1 lit a DSGVO aufgrund Ihrer Einwilligung rechtmäßig erhoben. Zur Löschung eines Eintrags wenden Sie sich bitte an folgende E-Mail-Adresse: office@bestattung-ebner.at Nähere Informationen erhalten Sie in unserer Datenschutzerklärung: Link

    Majid Jalali

    Kondolenzbuch

    † 29.03.2025

    سارا اکبری:

    شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد

    فریبنده زاد و فریبا بمیرد

    شب مرگ تنها نشیند به موجی

    رود گوشه‌ای دور و تنها بمیرد

    در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب

    که خود در میان غزل‌ها بمیرد

    گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا

    کجا عاشقی کرد؟ آنجا بمیرد

    شب مرگ از بیم آنجا شتابد

    که از مرگ غافل شود تا بمیرد

    من این نکته گیرم که باور نکردم

    ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

    چو روزی ز آغوش دریا برآمد

    شبی هم در آغوش دریا بمیرد

    روحت در آرامش دایی عزیزم🖤

    Geschrieben am 18.04.2025, um 22:47

    آمنه سیار:

    دایی مهربونم٫ چقدر امیدوار بودم بازم از نزدیک ببینمت. خودت رفتی ولی یادت همیشه با من می‌مونه. تا ابد دوستت دارم و دلم برات تنگ میشه. روحت در شادی و آرامش

    Geschrieben am 18.04.2025, um 22:08

    مریم جلالی:

    عمو جونم، قربونت برم،
    چی میشه همه‌ی اینا یه کابوس باشه و بیدار شم ببینم تو هنوزم هستی و من میتونم خنده‌های قشنگت رو از پشت گوشی ببینم و باهات حرف بزنم
    عمو جون خیلی دلتنگتم، در آرامش بخواب 🖤

    Geschrieben am 05.04.2025, um 10:39

    فرنوش:

    زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

    هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

    صحنه پیوسته بجاست

    خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

     آقا مجید عزیز پدر بی مانند و همسر مهربان یادت پیوسته در قلب ماست و هرگزخاطرات خوبت  فراموش نخواهد شد.

     تو را بخدا می سپاریم و در یاد و اندوه فراغ تو می مانیم

     امیدوارم روح بزرگت پیوسته در آرامش باشد

    Geschrieben am 04.04.2025, um 12:44

    منوچهر جلالی:

    مرغ شب خوان که با دلم می خواند 
    رفت و این آشیانه خالی ماند 
    آهوان گم شدند در شب و دشت 
      آه از آن رفتگان بی برگشت ..
    برادر عزیزم،
    اجازه بده اشک هایم را پنهان نکنم تا گواه دل شکسته ام باشد،
    این روزها پرنده دلم را تاب قفس دلتنگی ات نیست،
    می آیم به منزلت تا برایت بگویم…
    داداش مهربونم!نیستی تا ببینی روزگار چنان سیلی محکمی به سرنوشتم زد که تا همیشه جای سرخ بی برادری برگونه ی زندگی ام باقی بماند..
    داداش عزیزم رفتنت رو باور ندارم، تو این یازده سال که کنارمون نبودی و تو کشور غریب زندگی کردی با خاطرات قشنگی که برامون ساختی زندگی کردیم به امید روزی که برگردی و با خودت از زندگی لذت ببریم نه خاطراتت.
    یادت هست دعواهای کودکانه‌مون در بازی های بچگی‌هامون ولی همیشه پشت هم بودیم، 
      یادت هست تو زمان دانشجویی توی تهران باهم زندگی می‌کردیم و چقدر خاطره های قشنگ ساختیم، یادته تو اون دوران یه روز برای درس خوندن با هم به پارکی نزدیک خونه رفتیم و به جای درس خوندن کشتی گرفتیم.
    چطور باور کنم که برادری که از راه دور هم پشت و پناهم بود دیگه نیست، داداش مهربونم کاش می موندی و محیا می تونست مهربونیهای
    تورو ببینه و از آرامش بغل کردن عموش لذت ببره. 
    و چقدر غمگین که حالا قراره اونجا جاودانه
    بشی
    روحت در آرامش همیشه به یادتم 🖤

    Geschrieben am 04.04.2025, um 10:23

    محمدسیار:

    دوباره توراخواهم دید 

    وکنارت خواهم نشست

    دایی جوان و مهربانم 

    Geschrieben am 03.04.2025, um 12:35

    علی:

    حیف شد از دست ما رفت آن عزیز

    آن توانا

    آن بزرگ

    آن زنده یاد

    کاش تا او زنده بود‌

    می‌شنید از ما بزرگی‌های خویش‌

    می‌شد از این گفتگو‌ها نیز شاد

    کاشکی جای سرود زنده‌یاد

    در حضورش می‌سرودم زنده‌باد…

    دایی خوشقلبم باورم نشده و نمیشه که دیگه نیستی..هممون بهت افتخار میکنیم و میدونم هنوز کنارمونی…

    Geschrieben am 03.04.2025, um 09:56

    شبنم:

    خاطرات دایی همیشه گوشه قلبم هست همیشه نگران همه بود و حرفای قشنگ میزد ویه دنیا امید بهمون میداد دایی جونم خوش تیپمون 😭🖤

    Geschrieben am 02.04.2025, um 22:23

    نارین جلالی:

    عموی عزیزم

    من وقتی بدنیا امدم تو ایران نبودی و من هیچوقت ندیدمت 

    من آرزو دیدنت را داشتم ولی سرنوشت نذاشت و من فقط تورا از پشت تلفن دیدم

    من شمع تولدم را فوت می کردم به آرزوی دیدنت بود

    اما آرزویم براورده نشد

    عمو کم دیدمت ولی محبتت را زیاد حس کردم 

    تو بهترین عموی دنیا بودی 

    دوستت دارم 

    از طرف دختر خوشگل عمو 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤

    Geschrieben am 02.04.2025, um 22:06

    حمید قدیانی:

    با درود به خانواده محترم جناب جلالی عزیز با اینکه فرصت آشنایی زیادی نبود ولی حس میهن پرستی رو میشد در مجید خان دید و درود به شرافت کسانی که با اینکه امکان یک زندگی بدون دغدغه رو خارج از ایران داشته اند باز هم برای میهن و آزادی و آبادی میهن مبارزه کردند . 

     

    با آرزوی صبوری و تسلی  برای خانواده محترم جلالی 

    Geschrieben am 02.04.2025, um 21:50

    شهروز دلجو:

    یادت گرامی آقا مجید گرامی که دل ما رو خون کردی. آخرین بار روز اول نوروز روی مهربانت رو بوسیدم. 

    روانت شاد و در کنار ایزدان ایرانشهر در آسایش و آرامش ابدی باد. 

    به یاد تمام روزهایی که در سرما و گرما کنار هم ایستادیم و برای رهایی میهن تلاش کردیم. 

     

    Geschrieben am 02.04.2025, um 21:10

    آتوسا صباغ (Atusa Sabagh):

     مهربان همرزم، هم‌میهن و دوست گرامی مجید عزبز،

    قلبت برای ایران تپید، امیدت به آزادی هیچ‌گاه خاموش نشد، و در غربت هم روحت در وطن بود. دلتنگیِ میهن تو را از ما گرفت، اما نامت در یادها و آرمانت در قلب‌ها زنده خواهد ماند.

    راهت ادامه دارد، همرزم

    Lieber Majid,

    Dein Herz schlug für Iran, deine Hoffnung auf Freiheit erlosch nie, und selbst in der Ferne war deine Seele in der Heimat. Die Sehnsucht nach Iran hat dich uns genommen, aber dein Name bleibt in unseren Erinnerungen und dein Vermächtnis in unseren Herzen lebendig.

    Dein Weg geht weiter, Kampfgefährte.

    🌺💙

     

    Geschrieben am 02.04.2025, um 21:00

    رقیه:

    دایی عزیزم  روح بزرگت درآرامش باشد..دلمان برایت تنگ بود وحالا دلتنگتر……تا قلبمان می‌تپد یادت درآن باقییست..هرگز فراموشت نخواهیم کرد….

    Geschrieben am 02.04.2025, um 20:57

    عباس امامي:




    یاد تو همیشه در دل من است  
    مگر که دل به یاد تو شاد شود

    گذشت و رفتی، در این دل غم است  
    که نبودنت همیشه سنگین است  

    جناب بزرگوار و سرور هميشه ماندگار مجيد جلالي إنساني داراي خصائص بزرگ أخلاقي نوع دوستي انسان دوستي وطن دوستي ميهن دوستي  ايران دوستي و كليه خصائص انسان بزرگ به معناي واقعي  
    ياد و نامش همچون فروهش تابناكش در اسمان ايران زمين تا ابد خواهد درخشيد 

    سعديا مرد نكو نام نميرد هرگز 
    مرده انست كه نامش به نكويي نبردند

    Geschrieben am 02.04.2025, um 20:55

    فریده جلالی:

    داداشم الهی خواهرت بمیره که این روزا رو نبینه با  خاطراتت چه کنم چشم انتظار بودیم برای دیدار دوباره چرا دیدار شد به قیامت من به امید دیدارمون به قیامت هستم

    Geschrieben am 02.04.2025, um 20:39

    عباس سیفی:

    دایی عزیزم باورم نمیشه برای همیشه رفته باشی 

    فقط خاطراتت برامون مونده منتظر بودیم بعد ۱۱ سال برگردی خودتو ببینیم نه اینکه خبر فوتت رو برامون بیارن داغ بدی زدی به ما دایی جان

    🖤🖤 دایی عزیزتر از جان تا ابد بیادتم 

    Geschrieben am 02.04.2025, um 20:35

    فاضل سیفی:

    دایی عزیزم- بهترین دایی هنوز باورم نمیشه رفتی

    داغ زدی بهمون

    هنوز باورم نمیشه رفتی و دیگ نیستی 

    خاطره‌ ها فقط برام مونده

    دلتنگی برام مونده و تا ابد دلتنگتنم

     روحت شاد شاه دایی

    😔😔😭😭😭

    Geschrieben am 02.04.2025, um 20:21

    نگار:

    عموی عزیزم 

    دلتنگی آغوشت برای ما مانا شد

    ناباورانه با قلبی پراز اندوه در جنگ با این حقیقت انکار ناپذیر هستیم 

    قطعا برای من بهترین عموی دنیا بودید

    و چه زود دنیا از من دریغش کرد  

    تا ابد دوستت دارم عموی عزیزم

    ……..

    Geschrieben am 02.04.2025, um 20:12

    مصطفی سیار:

    شاه من چقدر زود پر کشیدی ، چه خاطرات قشنگی ازت دارم دایی خوش قلبم ، وجودم پر از غم دوریته امیدوارم روحت در ارامش باشه ، همیشه به یادتم

    🖤🖤

    Geschrieben am 02.04.2025, um 19:58

    رضا معتمدی:


    مجید جان 
    رفتی ز دیده و داغت به دل ماست هنوز
هر کجا می‌نگرم روی تو پیداست هنوز
    آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبانست هنوز

    Geschrieben am 02.04.2025, um 18:56

    شهرام بهادری:

    هدهد جان چون بجهد از قفس
    می پرد از عشق به عرش مجید

     مجید جان 
    بوسه بر عکست زنم ترسم کـه قابش بشکند
    قاب عکس توست اما شیشۀ عمر مـن اسـت
    بوسه بر مویت زنم ترسم کـه تارش بشکند
    تار موی توست اما ریشه‌ی عمر مـن اسـت
    مجید جان ای جان جانان روحت شاد

    خانم سهیلا 
    می دانم تحمل داغی که بر دلت نشسته بی نهایت سخت است…
    می دانم چه دردیست که صبح چشمانت باز شود
    و آرزو کنی که کاش فقط کابوس بود …!
    اما . . او به سوی خداوند بازگشت که بالاترین آرامش روح آدمیست،
    اگرچه اندوه بزرگی بر قلب ما سنگینی می کند…
    از خدا می خواهیم او را در سایه رحمت جاویدانش قرار دهد
    و ما را برای دیدن جای خالی آن عزیز شکیب سازد.

    پانیذ جان و پادینای عزیزم 
    مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتم زده بـه انتظار بنشیند
    و این بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش درفـراخـنای بـی کران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـت
    درگذشت پدر گرامیتان را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده

    خانواده محترم جلالی 
    رفتن عزیزترین‌ها، یادآور ناپایداری دنیا و تعلقات آن برای همه ماست و آنچه از برادر می‌ماند تنها خاطره چشمان مهربان، دستهای گشاده و قلبی که چه بسیار با مهری برادرانه برای ما تپیده است.
    درگذشت برادر گرامی‌تان بر شما و خانواده محترمتان تسلیت باد .

    Geschrieben am 02.04.2025, um 18:16

    نجمه امیدی:

    .“جناب جلالی عزیز

     روح ازادی ‌خواهت، دور از وطن، در دل‌هایمان باقی خواهد ماند. هرچند که در دیاری دور از خانه زندگی کردی هرگز نمی‌توانیم فراموش کنیم که چطور با شجاعت و اراده، راهی را که کمتر کسی جرأت می‌کرد طی کند، پیمودی. تو برای آزادی، برای حقوق بشر، و برای آینده‌ای بهتر تلاش کردی یاد تو همواره الهام‌بخش ما خواهد بود.اگرچه بدنت از میان ما رفته، اما اندیشه‌هایت درقلب ما،همیشه باقی خواهد ماند آرام بگیری در آرامش، روح آزاد تو همیشه در میان ما خواهد بود.”

    Geschrieben am 02.04.2025, um 17:21

    خاله زری:

    مجید پسر عزیزم

    قربونت برم، دورت بگردم، تو نمونه بودی تک بودی

    با رفتنت قلبم شکست ولی همیشه در یاد و خاطرم خواهی بود، آرزو میکنم همیشه روح و جسمت در آرامش باشد.

    Geschrieben am 02.04.2025, um 17:06

    مادر:

    داماد عزیز بهتر از جانم

    الهی فدات بشم عزیزم، تو بهترین داماد دنیا بودی، باوقار، بهترین داماد برای من، بهترین همسر برای دخترم و بهترین پدر برای نوه‌هایم.روحت قرین رحمت الهی.

    همیشه در قلب و جان من خواهی بود

    Geschrieben am 02.04.2025, um 17:03

    فریبا معتمدی:

    برادر عزیزم مجید جان

    مرد بزرگ، با قلبی پر از اندوه و دلی شکسته از درگذشت شما مطلع شدم. در این لحظات سخت، می‌خواهم از محاسن بی‌نظیر شما یاد کنم؛ شما مردی دلسوز، فداکار، باگذشت، حامی خانواده، مهربان، با اخلاق و سخاوتمند بودید. همواره یاد و خاطره شما در جان و قلب ما باقی خواهد ماند، برای ما همیشه جاودانه خواهی بود.

    Geschrieben am 02.04.2025, um 16:55

    رامین معتمدی:

    مجید عزیز

    با قلبی آکنده از اندوه و دلی شکسته از این خبر تلخ، از درگذشت شما عمیقاً متأثر و متأسفم. شما با مهربانی، اخلاق و حضور گرم خود همیشه نقطه امید و آرامش خانواده بودی و خاطرات زیبایت هرگز از دل من پاک نخواهد شد. تو مردی بزرگ با دلی بزرگ بودی و از خداوند متعال برای روح پاکت آرامش جاودانه و برای سهیلا، پانیذ و پادینا صبر و بردباری خواستارم.

    Geschrieben am 02.04.2025, um 16:46

    نگین بهادری:

    عمو جان، شما همیشه فراتر از یک عموی عزیز برای من بودید؛ منبع بی‌پایان مهربانی و درایت. نمی‌توان با کلمات به بزرگی و ارزشمندی وجود شما اشاره کرد. دلم برای همدمی و حضورت تنگ شده و یاد و خاطره شما تا ابد در قلبم جاری خواهد بود. از خداوند برای شما آرامش جاودانه و برای ما که دلتنگتان هستیم، صبر و بردباری مسئلت دارم.

    Geschrieben am 02.04.2025, um 16:38